سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/1/29
5:37 عصر

کاسپین یا خزر؟! این هم مساله است ...

بدست دو سوسول در دسته ریشه شناسی واژه ها

بسمه تعالی

 

وقتی مقاله ی « کشمکش بر سر نام دریای شمال؛ کاسپین یا خزر؟ مساله این است!» را مطالعه کردم، پیش از هرچیز این نکته ذهن مرا به خود مشغول داشت که در این زمان که ملت ما از تجربه ی تحریف نام خلیج فارس زخم خورده است و علی رغم ارائه ی مدارک مستند و تاریخی هنوز که هنوز است این مسئله آزارمان می دهد، لازم است در مورد نام دریای شمال با تامل و طمانینه ی بیشتری به بحث و تصمیم گیری بپردازیم. خصوصا در این زمان که به همت تاریخ پژوهان کشورمان واژه ی خزر و دیگر نام های اطلاق شده در طول تاریخ به دریای شمال ریشه شناسی و افکارعمومی در این زمینه کنجکاو شده است.

این حقیقتی است که هیچ کس حتی زبان شناسان نمی توانند برای واژه هایی که در زبان و ذهن ملت ها جاافتاده اند تعیین تکلیف کنند و مسلما هر واژه به شرط رغبت افکارعمومی برای بقا و ادامه ی حیات در هر زبانی اقبال خواهد یافت. اما آیا این موضوع دلیل لازم و کافی را برای چشم پوشی از تحریفات صورت گرفته در واژه هایی که ارزش استراتژیک دارند، به دست می دهد؟

نگاهی به نظریه های زبان شناسی نشان می دهد که برخی از فلاسفه از جمله لایبنیز فیلسوف آلمانی قرن 17 معتقد است مطالعه ی تاریخی و تطبیقی زبان ها و بخصوص ریشه شناسی نقشی بنیادین در معرفی گذشته ی بشریت و مشخصه های ثابت آن دارد. لایبنیز تاکید می کند: « به طور کلی زبان ها قدیمی ترین یادمان ملت ها هستند، حتی قدیمی تر از نوشته ها و هنرها، و لذا منشا خویشاوندی ها و مهاجرت ها را بهتر از هرچیز نشان می دهند.»

اهمیت این گفته ی لایبنیز درعصر حاضر که بازی های زبانی به عنوان ابزاری برجسته در خدمت مانورهای سیاسی و رسانه ای قرار گرفته اند، بیش از پیش خودنمائی می کند به طوریکه حتی قدرت واژه ها در عرصه ی سیاسی تعیین کننده شده است. در روزگاری که برنامه ریزی های زبانی و پژوهش های ریشه شناسی به عنوان ابزاری برای تمدن سازی و تاریخ سازی در خدمت برتری طلبان درآمده است به نظر می رسد حساسیت افکارعمومی و خردجمعی ملت ها در خصوص تحریفاتی که در حیطه ی زبانی و تاریخی صورت می گیرد بیش از پیش می بایست مورد تاکید و توجه قرار گیرد و لذا اصلاح تحریفاتی که غرض ورزی سیاسی در آن برای پژوهشگران مسجل گردیده است، در هرزمان که صورت پذیرد، منفعتی است که از پیامدهای دردساز احتمالی در آینده جلوگیری می کند.

آنچه مسلم است، نمی توان نام «خزر» را یک شبه از ذهن مردم ایران و فارسی زبانان پاک نمود، لیکن با اصلاح آن در نقشه ها و کتب درسی، نسل آینده ی فارسی زبان نیز دریای شمال را با نام « دریای کاسپی » - و یا هر نامی که پژوهشگران مناسبتر بدانند- خواهد شناخت. و از این شانس برخوردار خواهد بود که در پاسخ به کنجکاوی های خود برای یافتن معنای نام دریای شمال، پاسخی قانع کننده و ایرانی بیابد.

 

مطلب مرتبط:

« کشمکش بر سر نام دریای شمال؛ کاسپین یا خزر؟ مساله این است!»

 

 

و اما نظر استاد در خصوص نوشته ی من:

« تا آنجا که به زبان شناسی برمی گردد، اصولا هیچ توصیه ای به عنوان زبان شناس نمی توان مبنی بر زدودن نامی (چه یک شبه چه در طول زمان) به اهل یک زبان کرد. در مورد خلیج فارس هم، اتفاقا این سیاستمداران عرب هستند که قصد تحمیل نام جدیدی به ذنیت عرب زبانان و سایرین دارند. به نظر من دو نام « دریای مازندران» و « دریای خزر» هر دو از سوی فارسی زبانان پذیرفته شده و تغییر نام آن به « دریای کاسپی » هیچ توجیه علمی و زبانشناختی ندارد. حتی اگر در گذشته های دور نام این دریا « کاسپی » بوده است، احیای آن نام لااقل توجیه علمی ندارد و از نظر سیاسی نیز احتمالا ناشی از روحیه ی ناسیونالیستی ایرانی و تلاش در « غیرایرانی زدایی» از زبان و فرهنگ فارسی است که ما را به یاد گرایش موجود در فرهنگستان اول زبان فارسی می اندازد. اصولا سره گرایی در زبان فارسی گامی در تکامل زبان فارسی نخواهد بود. »